«پوربندرِ» هند جایی است که گاندی در آن به دنیا آمد و بعدها در سالهای جوانی کسی بود که در مقابل استعمار و ظلم به جهان سوم سکوت را محکوم کرد. سکوت همان چیزی است که تمام ابعاد جامعه را به مرض مسری ظلم مبتلا میکند و گاندی همان طبیبی که به دنبال پیشگیری از همهگیری ظلم بود. او با گرفتن لقب «مهاتما» به معنی روح بزرگ، نماد ملی و پدر ملت هند شد تا اصول سادهزیستیاش، مبنای زندگی دیگران قرار بگیرد.
گاندی اساس زندگی خود را بر آشکار کردن حقیقت بنا کرد، او در ابتدا معتقد بود که «خداوند حقیقت است» اما بعدها دیدگاههای خود را تغییر داد و گفت: «حقیقت خداوند است» و تلاش میکرد تا با یادگیری و درسگرفتن از اشتباهات خود، عملکردش را به حقیقت نزدیکتر کند.
امروز که فضای جامعه ما پر از ناامیدی، سکوت و افسردگی است، بیش از هر زمان دیگری به روزنههای نور نیازمندیم تا تاریکیها را کمرنگ و در نهایت محو کند. گاندی میگفت: «وقتی ناامید میشوم به خاطر میآورم که در طول تاریخ راه حق و عشق همواره پیروز بودهاست. حکمرانان و قاتلان در برههای، شکستناپذیر جلوه میکنند ولی در نهایت همه آنها سقوط کردهاند. چه فرقی میکند که مرگ، بیخانمانی و بیسرپرستی ریشه در حکومتهای استبدادی داشته باشد یا با نام مقدس آزادی و دموکراسی ایجاد گردد؟» باور به پیروزی راه حق و عشق همان نور نجاتبخش است.
گاندی انسانیت را بالاتر از هر دینی میدانست و میگفت: «آری من یک هندو هستم، همچنین یک مسیحی یک مسلمان و یک بودایی و یهودی میباشم؛ اساس و شالوده هر دین را حقیقت و عشق تشکیل میدهد -محبت، عدم خشونت یا همان ترکیب حکم طلایی). این دیدگاهی است که ملتهای جهان بیش از هر زمان دیگری به آن نیاز دارند تا با اتحاد خود، صلح و آرامش را بر جهان حاکم کنند.
گاندی بعد از چندبار سوءقصد، سرانجام به دست «ناتورام قادسی» در زمان عبادت و در میان جمعیت مردم با گلوله کشته شد اما ردپایش در تاریخ پاکنشدنی است چرا که حقیقت و آزادی موضوعات مورد توجه هر نسلی هستند.